حیف نون می افته توی چاه، می گه خدا رو شکر تهش سوراخ نبود!
حیف نان کیس کامپیوترش رو میبره تعمیرگاه می گه آقا اینو برای ما تعمیر کن. مرده می گه: چه مشکلی داره؟ میگه: والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد! حیف نان راننده اتوبوس بوده بعد یه مدت راننده مینی بوس می شه... می بینند که هیچی پول در نمیاره... پیگیر می شن می بینن که پولها رو پاره می کنه!!! لره زنگ میزنه قم میگه آقا لطفا یه امام جمعه برای ما بفرستین... میگن: ترکه رو می برن دادگاه بهش میگن چرا زنت رو کشتی، اونم شب دوم عروسیت؟ چرخه زندگی مرد ها... در بچگی، مامان ذلیل... جوونی، دوست دختر ذلیل...میان سالی، زن ذلیل....پیری، فرزند ذلیل... بعد از مرگ، ذلیل مرده... یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه: ما میریم یه دور میزنیم، بر میگردیم !
یکی فرستادیم... لره میگه: اونو کشتیم باهاش امامزاده ساختیم یکی دیگه
بفرستین !!!
میگه آخه باکره نبود.. میگن خوب همون شب اول می کشتیش، میگه آخه اون شب
بود..!!
نظرات شما عزیزان: